تاریخ غدیر (قسمت پانزدهم)

حذیفه به جوان ایرانی این دفعه پردهای جدیدی از تاریخ غدیر و پیمان شکنی منافقان را بازگو کرد، او گفت: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، یک ماه منزل ام سلمه ماند و خانه دیگر همسران خود نرفت.
عایشه و حفصه شکایت پیامبر را به دلیل این کار به پدرانشان کردند، ابوبکر و عمر به عایشه و حفصه گفتند: دلیل کار او مشخص است، بروید نزد پیامبر و با نرمی با او صحبت کنید، شاید ناراحتی از دلش بیرون آید.
حذيفه گويد: عايشه به تنهايى به منزل ام سلمه رفت و ديد على عليه السّلام نزد پيامبر حضور دارد پيامبر از عايشه پرسيد: اى حميرا چه چيز تو را به اينجا كشانده؟
عايشه گفت: يا رسول الله از نيامدن شما به منزل من در اين مدّت ناخشنودم و از خشم تو به خدا پناه میبرم.
پیامبر فرمود: اگر مسأله اين گونه است، چرا رازى كه به تو سفارش كردم، افشا نمودى؟! و گروهى را سزاوار آن دانستى؟
سپس رسول خدا به خادم ام سلمه دستور داد، تا همسرانش را حاضر كند وقتى همه آن ها در منزل ام سلمه اجتماع كردند به آنها فرمود: بشنويد آنچه میگويم. و بعد با دست به طرف امیرمومنان اشاره نمود و فرمود: اين مرد برادر و وصى و وارث من است و او در ميان شما و امت پس از من قيام به امر میكند، پس امرش را اطاعت كنيد و از فرمانش سر نپيچيد كه هلاك میشويد.
آنگاه خطاب به وصی خود فرمود: تو را درباره آنان سفارش میكنم، پس تا زمانى كه از تو فرمان میبرند، آن ها را نگاه دار و از نظر مادى و معنوى به آن ها كمك كن، اداره امورشان با شما است و در مواردى كه شك دارى نگاهشان دار و اگر از فرمانت سرتافتند؛ رهايشان كن.
در پایان حذيفه در مورد پیشگویی پیامبر از جنگ جمل گفت: همه همسران پيامبر با سكوت گوش فرا میدادند، ولى عايشه به سخن آمد و گفت: اى پيامبر در كجا از فرمان شما سرپيچى كرديم؟
پیامبر در پاسخش فرمود: بلى، در خيلى موارد با امر من مخالفت كردى، سوگند به خدا در آينده هم با امر من مخالفت میکنى و از فرمان على سر می پيچى و ازخانهاى كه تو را دستور به سكونت در آن دادهام، خارج میشوى و گروه بسيارى از مردم در اطراف تو جمع مىشوند و از در ستيز با او عمل و خدا را معصيت مىكنى و در راه سگهای منطقه «حوأب» (منطقه جغرافیایی) به تو پارس مىكنند، و اين كار واقع مىگردد، سپس دستور داد به منازل خود بروند.
آری رسول خدا مجدد راهی برای توبه و بازگشت عایشه برای او تعیین کرد که متاسفانه جنگ جمل نشان داد او از این راهنمایی نیز استفاده نکرد.
📗 منبع: کتاب ارشاد القلوب، ج2، ص180 تا 210
با ما همراه باشید؛ ادامه دارد ...