پیامبرمان اینچنین بود (قسمت سوم)
خانه لبریز از جمعیت بود، شلوغ شلوغ؛ غلغله ای بود از جمعیت؛ همگی بر گرد قبله خود حلقه زده بودند.
🔹دیر رسیده بود، هر چه گشت جایی برای نشستن پیدا نکرد که نکرد، ناچار روی درگاه نشست.
میزبان که میهماننواز بود این صحنه را دید، ردایش را داد تا روی درگاه بیاندازند …
جریر بن عبدالله، ردای امین خدا را گرفت، جای آنکه زیراندازش کند، در آغوش کشید، می بویید و می بوسید، سپس به رسول خدا عرضه داشت:
"من هرگز نمیتوانم روی جامهی شما بنشینم، خداوند شما را گرامی بدارد که مرا گرامی داشتید."
📚مکارم الاخلاق، طبرسی، ص24
🔺آری پیامبرمان اینگونه بود.