سیدالمظلومین (قسمت چهارم)
گذشته از دشمنان مغرض، گاهی اوقات بعضی افراد کم اطلاع یا غیردقیق در تاریخ و روایاتِ معصومین علیهم السلام، سخنانی درباره ارتباط امیرالمومنین علیه السلام با خلفاء بیان داشته اند که با حقیقت، فرسنگ ها فاصله دارد!
▫️نتیجه این سخنان حتی اگر مغرضانه نباشند به مظلومیت مضاعف امیرالمومنین می انجامد و به پنهان ماندن خورشید راستی در پشت ابرهای ضخیم دروغ و تحریف منجر خواهد شد.
از جمله آن ادعاهای ناصواب، ادعای صلح و دوستی بین امیرالمومنین و خلفاست!
ما از بین انبوه گزارههای تاریخی و روایی در رد این ادعا، به کلام دردناک و حاکی از مظلومیت حضرت، در نهجالبلاغه اشاره می کنیم و قضاوت را به شما واگذار می کنیم.
امیرالمومنین علیهالسّلام در خطبه معروف به شقشقیه که در آن، از جریان خلافت گلایه میکند، چنین می فرمایند:
به خدا سوگند، فلانی [ابوبکر] آن را [لباس خلافت] به تن کرد و او میدانست که جایگاه من به خلافت، چون محور آسیاب است. سیل [دانش] از من سرازیر میشود و پرندهای به بلندای من نمیرسد. لباس خلافت را رها کردم و پهلو را از آن تهی ساختم.
با خود میاندیشم که آیا با دستی تهی یورش بَرَم یا بر ظلمتِ کوریِ مردم، صبر کنم؛ صبری که بزرگتران را فرسوده و کوچکتران را پیر میکند و مؤمن در آن، رنج میکشد تا به ملاقات پروردگارش رسد.
اندیشیدم که صبر کردن بر آن، خردمندانه تر است. بنابراین، در حالی که 👈خار در چشم و استخوان در گلو داشتم،👉 صبر کردم و میراث خود را از دست رفته میدیدم...در همه این مدّت طولانی، با همه رنج، صبر کردم.»
نهجالبلاغة، الخطبة ۳
آیا از این عباراتِ پر از درد و رنج، شکیبائیِ همراه با سکوتی مصلحت اندیشانه، بوی صلح و صفا با خلفا به مشام می رسد⁉️
قضاوت با وجدانهای بیدار.
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ
أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ